《ابوذیه》

*یگلبی اشبیک گلی اشبیک مالک*
*صدیجک ولیحبک لیش مالک*
*چنت طیب لعندالخلگ مالک*
☆گلی لیش هسه اگطعت بیه☆
*************************
*تلوع الروح یاعالم شمله*
*ولاتعرف بعدشرجی شمله*
*چه طش اوبعدثاری شمله*
*تدگ وتنوح للبعدوعلیه*
**************************
اشلون اعیون منی ادموم جارین
ابچان اجورصارن علی جارین
اذا یرظون منی یخی جارین
افرح وبتسم وصفج بدیه
*************************
علی الخوان گلبی اشکثرجرهم
ابمحبه وبسیاسه اعلیک جرهم
اتمنه ایصیراخوک احذاک جرهم
والله افراگهم یصعب علیه
***************************
گلی اشبیک یاگلبی تجرجر
اشمالک جاعدابوحدک تجرجر
ابمحبتک لوردت یاخی تجرجر
اجعله اخوک یوم الموزمیه
**************************
الدهرچندوب انوحیله وناحی
ابدمابطل اونینی وناحی
اختمت لیلی فلانامن وناحی
ولاقمض جفن ساعه الیه
**************************

الشاعرحبیب ابواحمدعبیداوی

ابیات ابوذیه الوالد المحترم الشاعر الأدیب ناصرالمنصورعبیداوی

*مثل صفصاف یابس یبس عودای*

*ابیوم الرحل من اسلف عودای*

*یدنیه ابخیرلینه یوم عودای*

☆اشبیچ امحاربه البیهم حمیه☆

*****************************

*یدنیه اسنین الی من الظیم عدای*

*لاعم لااخو لاابو عدای*

*فردلحظه ابفرح وبطیب عدای*

☆علینه ونگعد ابگعده هنیه☆

*****************************

*یگلبی یبس من اظیم عاداک *

*وشوف الوکت طول العمرعاداک*

*انکصرت ابیوم اجاک وخذه عاداک*

☆اشوفنک حرت بین البریه☆

*****************************

*یدنیه اشبیچ من رجلی تربطین*

*او وکتی دومن ایقطنی تربطین*

*صرت مثل الذی یصنع تربطین* 

☆اگین وشمس غابت علیه☆

*****************************

*ابظیمه الوکت عذبنی وذانی*

*أأذن ماسمع صوتی وذانی*

*اشردیت ابطرج مزویتی وذانی*

☆تبعنی وتیه افکاری علیه☆

*****************************

*گام الوکت وبناره دوانه*

*ندور یاخلگ ماصح دوانه*

*احشم گمت یاعالم دوانه*

☆اشلون اطفه ولهیب اناربیه☆

*****************************

قصیده بعنوان خلیک ابمکانی

صیر انتة ابمکانی وعیشلک چم یوم
ونه اصیر ابمکانک و انکر العشرة
اریدنک تحس بگلیبی المجروح
وبعینک اتشوف احبیبک اتبره
ولازم کون اکثر تبقى مثلی اتعیش
وتّعانى الأعانی وعیشتی المره
والله وداعتک بس هذا عتبی اویاک
ولا حبیت سؤء أیصیرالک مره
وکل ما تجی ابالی أدعیلک آنه ابخیر
أذا تمشی اعله صبخه اتصیرلک خضرة
والله آنه أعلمودک ما أنام الیل
وأبقی اتذکرک حد الفجر سهره
احلّفک بلگلب بعدین بلعباس
فضیتة أعله غربة وجیتنی أبعذره
هم تدری أبغیابک من عفتنی اشلون
صایر ما امیز الیمنه و الیسره
وأذا حبیت تعرف شنهو بیه اشصار
طب غابه أبخریف و شوفلک شجره
بقت توگع ادموعی ابوگعت الأوراق
وبعد فتره توشل ماتضل گطره
وتعرف من یجیلک خبر بید الناس
یوصفونی جفاف وصایر الصحرا
(کلمات الشاعرحبیب ابواحمدعبیداوی)